غذای روح چیست و چه تاثیری در زندگی ما دارد؟
روز گذشته هنگام استراحت بعد از نهار، موضوعی ذهنم را درگیر کرد و آن این بود که چطور میشود که ما آدمها در مورد غذایی که میخوریم اینقدر حساس هستیم که مبادا آن غذا مشکلی داشته باشد؟ (چه از نظر شرعی و چه از نظر بهداشتی)، اما هرگز به این فکر نکردیم که غذای روح چیست و آن را چطور برای روحمان تهیه میکنیم؟
درواقع ما هر روز برای جسم و روحمان غذا تهیه میکنیم؛ اما غذای این دو کاملاً متفاوت هستند؛ ما هر روز بهصورت آگاهانه برای جسم خود غذا تهیه میکنیم، اما غذایی که برای روحمان تهیه میکنیم، اکثر مواقع ناآگاهانه تهیه میشود.
امروز در این پست میخواهم یک موضوع بسیار مهم را برایتان توضیح بدهم که برای موفقیت و خوشبختی شما بسیار مهم و حیاتی است؛ بنابراین بادقت تا پایان آن همراهم باشید… .
غذای روح چیست؟
افراد بسیار کمی هستند که تلاش میکنند بهصورت آگاهانه و هدفمند برای روح خود غذا تهیه کنند؛ غذای روح ما همان ورودیهای ذهنمان هستند.
تابهحال به این موضوع دقت کردهاید که ما چرا اینقدر حواسمان هست که داریم چه غذایی میل میکنیم و آیا آن غذا از نظر بهداشتی سالم هست یا نه؟
ما روی غذایی که میخوریم خیلی حساس هستیم؛ بهطوریکه اگر غذایی که میخواهیم آن را میل کنیم از حالت طبیعی خارج شده باشد، مثلاً در آن تار مو، حشره و یا… وجود داشته باشد یا رنگ و بوی آن تغییر کرده باشد، هرگز آن را نمیخوریم… .
- مثلاً اگر بدانیم آشپز یک رستوران، فردی است که به بهداشت اهمیت نمیدهد، در آن رستوران غذا نمیخوریم.
- یا مثلاً اگر در خیابان فردی ناشناس شربت، بستنی و… درست کند، آن را نمیخوریم و یا با اکراه آن را میل میکنیم.
- یا مثلاً اگر هنگام خوردن یک خوراکی، آن خوراکی روی زمین بیفتید، دیگر آن را نمیخوریم چون میدانیم که کثیف شده است.
- و یا اگر میخواهیم مواد خوراکی بخریم، به شکل فیزیکی، رنگ، بو و تاریخ مصرف آن دقت میکنیم و… .
نمیخواهم وارد مبحث عصبشناسی مغز شوم؛ فقط میگویم این خیلی خوب است که ما روی غذایی که میخوریم حساس هستیم و مراقبیم که چیز نادرستی نخوریم؛ اما یک سؤال مهم وجود دارد: چرا همانطور که برای غذای جسم خود حساس هستیم، در مورد غذای روح خود حساس نیستیم؟
همانطور که گفتم غذای روح، ورودیهای ذهن ما هستند؛ ورودیهای ذهن میتوانند به شکلهای «دیدن»، «شنیدن»، «خواندن» و «صحبتکردن» باشند.
ورودیهای ذهن
چرا ما دربارۀ ورودیهای ذهنمان حساس نیستیم؟ هر موزیکی را گوش میدهیم؛ هر فیلمی را میبینیم؛ هر متن و کتابی را میخوانیم؛ هر عکس و کلیپی را میبینیم؛ با هر افرادی صحبت میکنیم و… .
به طور خلاصه، ما اصلاً حواسمان نیست که داریم به چه چیزهایی توجه میکنیم! داریم به بیماری توجه میکنیم؟ یا به سلامتی؟ داریم به فقر توجه میکنیم یا به ثروت؟ واقعاً در زندگیمان به چه چیزهایی توجه میکنیم؟
همانطور که گفتم ورودیهای ذهن، غذای روح ما هستند؛ چرا مراقب نیستیم که چه غذاهایی برای روحمان آماده میکنیم؟
هر چرت و پرتی که باشد میشنویم، میبینیم و دربارۀ آن صحبت میکنیم؛ ساعتها دربارۀ ناخواستههای زندگیمان صحبت میکنیم؛ دربارۀ چیزهایی که از آنها رضایت نداریم و دربارۀ مسائل مالی که درگیرش شدهایم، هر روز گله و شکایت میکنیم و دائماً با دوستان و آشنایانی که از اوضاع بد اقتصادی مینالند، همراه و همداستان میشویم و حتی گفتههایشان را نیز تأیید میکنیم!
عین خیالمان هم نیست که اینها غذای روح ما هستند و آنچه که برای روحمان آماده میکنیم، تعیینکنندۀ سطح موفقیت و ثروت ما هستند.
افراد ساعتها در حال دیدن اخبار هستند؛ اخباری که مدام از مشکلات، گرانیها، فقرها، بدبختیها و… صحبت میکند؛ اخبار میبینند تا از تکتک فجایعی باخبر شوند که ممکن است در گوشهوکنار جهان رخ داده باشد؛ و این غذایی است که مردم برای روح و ذهن خود آماده میکنند!
افراد برخلاف اینکه برای غذای جسم خود بسیار حساس بوده و مواد غذایی را وسواسگونه انتخاب میکنند، مثلاً به دنبال بهترین برنج، بهترین گوشت، بهترین روغن و… هستند؛ اما برای مهمترین موضوع، یعنی برای غذای روح خود هیچ ارزش و اهمیتی قائل نیستند؛ موضوعی که دارد زندگی ما را رقم میزند… .
شاید بپرسید چطور ورودیهای ذهن ما زندگیمان را رقم میزند؟
باید بگویم که وقتی که ما به چیزی توجه میکنیم، یعنی دربارۀ چیزی مطالعه میکنیم، دربارۀ چیزی صحبت میکنیم؛ دربارۀ موضوعی فیلم و عکس میبینیم و یا دربارۀ چیزی فکر و تجسم میکنیم، ما در همان لحظه داریم نوعی فرکانس خاص را به جهان هستی ارسال میکنیم (بدون اینکه خودمان اطلاع داشته باشیم)… .
سپس جهان هستی اتفاقات، شرایط و موقعیتهایی را در زندگیمان ایجاد میکند که ریشه و اساس آن، همنوع با چیزی است که به آن توجه کردهایم.
این به این معنی است که ورودیهای ذهن ما که همان غذای روح ما هستند، هر لحظه زندگی ما را رقم میزنند؛ اما واقعاً چرا حواسمان نیست که به چه چیزهایی توجه میکنیم و چه غذایی را برای روح خود آماده میکنیم؟
چرا غذای روح را کنترل نمیکنیم؟
من روز گذشته عمیقاً به این سؤال فکر میکردم؛ فکر میکردم که چرا من خودم که این موضوع را میدانم، گاهی اوقات فراموش میکنم که باید ورودیهای ذهن و غذای روح خود را کنترل کنم؟
سپس به یک نتیجه بسیار مهم رسیدم و آن این است که: ما وقتی غذایی را میخوریم که سالم نیست (و یا حتی اگر سالم باشد اما با ذائقۀ ما سازگار نباشد)، سریعاً و در همان لحظه احساس بدی پیدا میکنیم و تأثیر آن غذای نامناسب را احساس میکنیم.
مثلاً اگر ما اشتباهاً یک غذای فاسد را بخوریم، خیلی زود دلدرد و دلپیچه میگیریم و مدام اذیت میشویم؛ حتی خیلی وقتها قبل از اینکه آن غذا را قورت بدهیم، متوجه میشویم که کارمان اشتباه بوده است و از خوردن آن خودداری میکنیم.
به طور خلاصه: خوردن غذای ناسالم برای جسم، اثرش بسیار سریع ظاهر میشود!
اما زمانی که ما به یک موضوع منفی و نامناسب توجه میکنیم و یک غذای فاسد و کثیف را به خورد ذهن و روحمان میدهیم، همان موقع تأثیرش را نمیبینیم؛ مثلاً یک هفتۀ بعد، یک ماه بعد و حتی یک سال بعد اثرش را در زندگی تجربه میکنیم… .
و بهخاطر اینکه بین «توجه کردن به موضوعات منفی و نامناسب (مثل فیلمهای نامناسب، اخبار نامناسب و صحبتهای نامناسب)» و «تجربۀ نتیجۀ آن»، یک فاصلۀ زمانی نامشخص وجود دارد و اثرش سریع نیست، برایمان بیاهمیت شده است.
مثلاً زمانی که ما به موضوعات منفی و نامناسب توجه میکنیم، همان موقع بلا سرمان نمیآید و دست و پایمان نمیشکند؛ به همین دلیل فکر میکنیم ورودیهای ذهن و غذای روح تأثیری روی زندگیمان ندارد.
اما حقیقت این است که ظاهرشدن نتایج «کانون توجه» ما زمان میبرد و اتفاقات و شرایط آرامآرام در زندگیمان ایجاد میشوند.
وقتی که شما به یک موضوع مناسب یا نامناسب (فرقی نمیکند)، توجه میکنید، توسط فرکانسی که در آن لحظه از شما به جهان هستی ساطع میشود، خیلی زود در مدار آن موضوع قرار میگیرید و مدام اتفاقات و شرایطی از جنس ریشه و اساس آن موضوع در زندگیتان گسترش مییابد و بعد از مدتی، میتوانید آثار و نتایج عینی آن را در زندگیتان ببینید!
این فاصلۀ زمانی باعث میشود که خیلی از ما آدمها نتوانیم ارتباط دقیق بین «ورودیهای ذهن» و «نتایج، اتفاقات، بلاها و شرایطی که در زندگی تجربه میکنیم» را درک کنیم.
افراد نمیتوانند این ارتباط دقیق را درک کنند چون فاصلۀ زمانی «عامل» تا «نتیجه» زیاد است!
و جالب اینکه خیلی از افراد دربارۀ اتفاقات و بلاهای زندگیشان تعابیر مختلفی دارند؛ مثلاً میگویند: «این بهخاطر بدشانسی است» یا «شاید خدا نخواسته است» و یا… . یعنی افراد هزاران دلیل مختلف برای اتفاقات و شرایط زندگیشان دارند بهغیراز دلیل اصلی که دلیل حقیقی و درست است.
آنها نمیدانند که ناخواسته دارند غذای نامناسبی به ذهنشان میخورانند؛ آنها روزانه دارند یکمشت آشغال به خورد ذهنشان میدهند؛ دارند به چیزهایی توجه میکنند که نمیخواهند در زندگیشان وجود داشته باشد؛ چیزهایی که مدام باعث بد شدن احساسشان میشود.
افراد از این طریق فرکانسی را به جهان هستی ارسال میکنند که از جنس همان موضوعات غیر دلخواه است؛ جهان هم اتفاقات، شرایط، موقعیتها و افرادی را در زندگی آنها گسترش میدهد که همسنگ و همنوع همان چیزهایی است که مدام به آن توجه میکنند.
این چیزی است که خداوند، خالقی که قوانینی ثابت و پایدار را برای جهان هستی وضع کرده است، بارهاوبارها به شکلهای مختلف در قرآن گفته است که به هرآنچه که توجه میکنید، همان در زندگیتان رخ میدهد. تمام چیزهایی که در زندگی تجربه میکنید بهخاطر کارهایی است که خودتان انجام میدهید و آنچه که پیشاپیش به جهان هستی میفرستید و خداوند هرگز ظلمی ندارد.
رسانهها و شبکههای اجتماعی
خیلی از مشکلاتی که دوستان در زندگی تجربه میکنند، بهخاطر استفاده از همین شبکههای اجتماعی است! هر روز یکمشت چرندیات در شبکههای اجتماعی پخش میشود؛ مطالبی که هر جملهاش، افراد را از موفقیت، ثروت، سلامتی، خوشبختی و سعادتمندی دور میکند؛ اما بهخاطر اینکه آن فاصلۀ زمانی بین «اتفاقاتی که در زندگیمان رخ میدهد» و «متمرکز شدن کانون توجهمان روی یک موضوع» زیاد است، خیلی از ما آن را درک نمیکنیم.
من با استفاده از شبکههای اجتماعی مخالف نیستم؛ اما به شرطی که از آن بهدرستی و مفید استفاده کنیم؛ بهخاطر همین از شما خواهشمندم که همین امروز از کانالها و صفحات زرد خارج شوید و یا کلاً شبکههای اجتماعی را کنار بگذارید.
دوستان، اگر میخواهید پیشرفت کنید و موفق شوید، باید تمام وجودتان را متمرکز این کار کنید؛ برای اینکه خوشبخت و شاد زندگی کنید، لازم است تمام توجهتان را روی نکات مثبت بگذارید و به آنچه که به شما قدرت میدهد توجه کنید.
به خودتان این اجازه را بدهید که تمام کانون توجهتان روی خواستههایتان متمرکز شود نه ناخواستههایتان! در این صورت، آن باورهای مخرب و تخریبکنندهای که از گذشته در ذهنتان ایجاد شده است، با تغییر افکار و کانون توجهتان، آنها نیز تغییر میکنند.
بعد از مدتی به زندگیتان نگاه کنید؛ اتفاقات و تجربیات زندگیتان را بررسی کنید و بعد تصمیم بگیرید و تعهد داشته باشید که این مسیر را ادامه دهید؛ قسم میخورم که ارزشش را دارد!
من خودم وقتی که به زندگیام نگاه میکنم و آن را با سالها قبل مقایسه میکنم، میبینم که واقعاً ارزشش را دارد که من هر روز روی خودم و ذهنم کار کنم؛ شاید در ابتدا کمی سخت باشد، اما باور کنید که ارزشش را دارد. تنها در این صورت است که هرآنچه را که بخواهید به شما داده میشود. تاکید میکنم: «هرآنچه را که بخواهید به شما داده میشود».
افراد بسیار زیادی هستند که روزانه حداقل 10 ساعت کار میکنند تا بتوانند یکلقمهنان داشته باشند؛ اما اگر بتوانید روی باورهایتان کار کنید، اگر روی کانون توجهتان کار کنید و اگر مراقب باشید که چه چیزهایی را به خورد ذهنتان میدهید و به دنبال این باشید که افکار مناسبی که به شما احساس خوبی میدهد را پیدا کنید و متعهد باشید که فقط همان افکار را در ذهنتان پرورش دهید، من به شما قول میدهم که زندگیتان به سمتی پیش میرود که از درودیوار ثروت، خوشبختی، شادی، سلامتی و سعادت وارد زندگیتان میشود؛ بدون اینکه بخواهید کار خاصی انجام بدهید!
چرا؟ چون سازوکار جهان هستی این است!
وقتی که شما میشوید آهنربای عشق، آهنربای ثروت، آهنربای خوشبختی، آهنربای موفقیت، آهنربای سلامتی: انرژیها، اتفاقات، شرایط و موقعیتهایی را به سمت خود جذب میکنید که فقط باعث عشق، زیبایی، موفقیت، خوشبختی، ثروت و سلامتی میشود!
بنابراین برای این موضوع زمان بگذارید و خواهش میکنم که برایتان مهم باشد؛ چون این موضوع بیش از آنچه که تصور میکنید مهم است.
خوب است این را هم بدانید که من راههای بسیار زیادی را بررسی کرده و آزمودهام؛ هم من و هم افرادی که از محصولاتم استفاده کردهاند؛ درنهایت به همین چیزی رسیدم که در این پست برایتان توضیح دادم؛ تمام اتفاقات و شرایط زندگیمان را کانون توجهمان به وجود میآورد… .
جمعبندی نهایی
ما بهشدت مراقب هستیم که غذایی سالم و بهداشتی میل کنیم؛ چون میخواهیم جسمی سالم داشته باشیم؛ اما وقتی نوبت به تغذیۀ ذهنمان میرسد، هیچ اهمیتی نمیدهیم؛ درحالیکه تمام اتفاقات و شرایط زندگیمان حاصل کانون توجه ما و ورودیهای ذهن ماست.
افراد بسیار زیادی درک نمیکنند که: هر موضوعی که آرامش ما را به هم میریزد، هر کلیپ و تصویری که احساسمان را بد میکند، هر متن و اخباری که ما را نگرانتر میکند، و به طور خلاصه، هر توجهی که باعث ترس، تردید و اضطراب میشود، همان غذای مسمومی است که ذهن و روح را بیمار میکند و باعث ایجاد باورهای محدودکننده میشود.
نتیجۀ این ذهن بیمار و باورهای محدودکننده، میشود بدهیهای بیشتر، نگرانیهای بیشتر، روابط نامساعد، جسم بیمار و… .
خطاب به خودم و شما دوستان عزیزم: بیاییم از این لحظه، همانطور که مراقب غذایی که میخوریم هستیم، به همان اندازه مراقب باشیم که چه چیزی به خورد ذهنمان میدهیم! مبادا از کنترل غذای روح خود غافل شویم… .
باید مراقب باشیم که به چه چیزهایی توجه میکنیم، چه افکاری را در ذهنمان میسازیم، چه باورهایی را در ذهنمان ایجاد میکنیم و بدانیم که تمام اتفاقات و شرایطی که در زندگیمان تجربه میکنیم، بدون استثناء حاصل چیزهایی است که به آن توجه میکنیم.
امیدوارم که واقعاً به آموزههای این پست عمل کنید و کشتی زندگیتان را به سمت بهترشدن هدایت کنید.
انشاءالله هرکجا هستید، در پناه الله یکتا، شاد، پیروز، ثروتمند، سلامت، خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
دوستدار شما،
سید محمد موسوی
دانلود فایل کتابچه الکترونیکی این مقاله (PDF)
حجم این فایل: 1 مگابایت (بسیار کوچک)
سلامت این فایل تایید شده است.
برای دانلود این فایل روی دکمه زیر کلیک کنید:
جدیدترین دیدگاهها
عشق میفرستم براتون بابت چنین مغاله ی تکان دهنده ای .تمام سخنان غذایه روح رو دارم توزندگیم اجرا میکنم .وحال روحیم به حدی قشنگ شده که استرس از زندگیم بیرون رفته واقعا وبسبار چیزهایه منفی حتی دیگه دوست ندارم خود کلمهی منفی رو هم به زبون بیارم
سلام دوست عزیز،
سپاسگزارم
بهترینها رو براتون آرزومندم