آیا تغییر کردن یک انتخاب است؟
امروز میخواهم دربارۀ یک موضوع مهم صحبت کنم؛ موضوعی که بسیاری از افراد هرگز به آن توجه نمیکنند؛ آن موضوع، تغییر کردن است؛ چیزی که اکثر افراد حتی به ذهنشان هم خطور نمیکند و نمیدانند که چقدر میتواند حائز اهمیت باشد.
انواع انسانها در تغییر کردن
انسانها به چهار دستۀ کلی تقسیم میشوند:
دستۀ اول
دستۀ اول انسانهایی هستند که هرگز نمیخواهند تغییر کنند؛ یعنی هرچقدر که خداوند به آنها پیام و نشانه میدهد، هرچقدر که جهان نشانههایی را در زندگی این افراد گسترش میدهد تا تغییر کنند، آنها بازهم تغییر نمیکنند و طبق قانون، درنهایت زیر چرخهای گردندۀ جهان هستی، از بین میروند.
چون این قانون جهان هستی است که هر فرد یا همراه با جهان هستی همواره تغییر و حرکت میکند یا از بین میرود… .
برای مثال، بعضی از افرادی که معتاد به مواد مخدر هستند، در طی ماهها، آبرو، اعتبار، ثروت، سلامتی، همسر و فرزند و به طور خلاصه تمام زندگیشان را از دست میدهند، اما بازهم تغییر نمیکنند و به راه خود ادامه میدهند تا جایی که جنازهشان داخل جوب آب کنار خیابان پیدا میشود! فقط بهخاطر اینکه نخواستند پیامها و نشانههای دریافتی از سوی خداوند را دریافت کرده و تغییر کنند.
این فقط یک مثال بود تا دستۀ اول را بهتر درک کنید؛ احتمالاً شما هم مانند این افراد را دیدهاید! این دسته از افراد شرایط فعلی زندگیشان را دوست دارند و از آن راضی هستند؛ آنها هرگز و تحت هیچ شرایطی دوست ندارند تغییر کنند اما این قانون جهان است که هر فرد همواره باید در حال تغییر و بهترشدن باشد تا بقا تحقق یابد.
دستۀ دوم
دستۀ دوم، افرادی هستند که تنها زمانی تغییر میکنند که در زندگیشان فشار بسیار زیادی به آنها وارد شود؛ یعنی اگر اوضاع کمی خراب شود و فشار کمی روی آنها باشد، نیازی به تغییر نمیبینند تا زمانی که خیلی فشار ببینند و تحتفشار بالای اتفاقات ناخواسته، تصمیم به تغییر بگیرند.
اگر بخواهیم همان مثال افراد معتاد را در این دسته بررسی کنیم، افراد در این دسته اینگونه هستند که ابتدا معتاد میشوند، اما هنگامی که در حال ازدستدادن آبرو، اعتبار، ثروت و در یککلام در حال ازدستدادن تمام زندگیشان هستند، در آن لحظات آخر تصمیم میگیرند که تغییر کنند و از این شرایط خلاص شوند.
به طور خلاصه، افراد این دسته تا پدرشان درنیاید، تا پوستشان کنده نشود، حاضر به تغییر نیستند و ترجیح میدهند تا جایی که میشود از شرایط فعلی زندگیشان راضی باشند و آن را همانطور که هست، حفظ کنند.
دستۀ سوم
دستۀ سوم انسانهایی هستند که سعی میکنند از زندگیشان راضی باشند اما با کوچکترین نشانههایی که از خدا و جهان هستی (برای تغییر) دریافت میکنند، بلافاصله تغییر را آغاز کرده و به دنبال بهبود وضعیت زندگیشان حرکت میکنند.
اگر بخواهیم همان مثال قبلی را در این دسته هم بررسی کنیم، افراد این دسته اینگونه هستند که ابتدا معتاد میشوند، اما زمانی که مثلاً بهخاطر حواسپرتی یا سایر علائم اعتیاد، برای اولینبار توسط رئیسشان توبیخ شده یا از کارشان اخراج میشوند، تصمیم میگیرند که مواد مخدر را ترک کرده و به زندگی بازگردند.
این افراد نسبت به دو دستۀ قبلی خیلی بهتر هستند و با جهان هماهنگی بیشتری دارند؛ آنها بیشتر حواسشان هست که اگر اشتباهی مرتکب شدند، سعی کنند آن را اصلاحکرده و مسیرشان را تغییر دهند.
دستۀ چهارم
اما دستۀ چهارم که امیدوارم من و شما هم جزء آن دسته باشیم، افرادی هستند که قبل از اینکه مجبور شوند و یا فشاری به آنها وارد شود، خودشان به دنبال تغییر و حرکت هستند و بدون اجبار تصمیم به تغییر میگیرند!
این افراد نسبت به سه دستۀ قبلی برترین افراد هستند؛ آنها بسیار موفق هستند چون قانون را بهخوبی میدانند.
یک مثال ساده دربارۀ خودم
من در سنین کودکی بهشدت علاقهمند بودم که آزادی مالی داشته باشم و بتوانم خودم پول دربیاورم؛ به همین دلیل از همان دوران در مغازۀ پدربزرگم مشغول به کار شدم، پس از مدتی که بزرگتر شدم فهمیدم به آن کار علاقهای ندارم و بهخاطر همین باتوجه به علاقهای که داشتم به دنبال یادگیری کامپیوتر و انجام کارهای کامپیوتری رفتم… .
بعد از مدتی از طریق وبلاگهایم درآمد داشتم اما متوجه شدم درآمدم (بنا بر دلایل مختلف) بهآهستگی در حال کمشدن است؛ چون شرایط در حال تغییر بود؛ آن شرایط برایم یک نشانه بود، نشانهای که میگفت باید تغییر کنم و دنبال کار دیگری باشم… .
به همین دلیل قید آن درآمدها را زدم و یک سیستم تبلیغات لینکی کوچک راهاندازی کردم؛ کار بسیار راحتی بود و بعد از مدتی درآمدم بهخوبی افزایش پیدا کرد؛ بهطوریکه تقریباً با پول یک روز آن توانستم موبایل هوشمند مورد علاقهام را بخرم.
با اینکه درآمد بسیار خوبی داشتم اما پس از مدتی متوجه شدم این آن کاری نیست که میخواهم داشته باشم و نباید در تلۀ این وضعیت بهظاهر خوب بیفتم؛ به همین دلیل به فعالیت آن سیستم پایان دادم و به دنبال یادگیری علوم جدید رفتم.
بعدها یک فروشگاه اینترنتی زدم؛ با اینکه شرایطم سخت و درآمدم بهشدت پایین بود اما میدانستم که این کارم یک حرکت روبهجلو است و در نهایت موفق میشوم؛ بعد از مدتی مجدداً به درآمد خوبی رسیدم بهطوریکه حتی در خواب هم درآمد داشتم؛ اما میدانستم که این وضعیت بازهم یک تله است برای متوقف کردن و جلوگیری از پیشرفت بیشتر من… .
مدتی طولانی بود که برای موفقیت خودم در حوزۀ موفقیت و ثروت تحقیق و بررسی میکردم؛ بعد از مدتها تحقیق و بررسی، درنهایت رسالتم را در وجودم پیدا کردم و سایت جهان بهتر را تأسیس کردم. اکنون از آن تصمیم کاملاً راضی هستم و بهیقین رسیدهام که این راه ارزشمند را ادامه میدهم! اما در همین راه هم باید هر روز تلاش کنم، هر روز تحقیق و بررسی کنم، هر روز جدیدترین علوم را بیاموزیم و پیشرفت کنم؛ چون میدانم که این کار مطابق قانون جهان است و باعث میشود به خودم و دیگران کمک کنم تا همگی موفق شویم.
ارزشش را دارد
اگر دقت کنید دو بار در زمانی که شرایطم خوب و راضیکننده بود تصمیم گرفتم تغییر کنم؛ میدانم شرایط بعدش سخت بود اما درنهایت به اهدافی که تاکنون خواستهام رسیدهام و با اطمینان میگویم که ارزشش را داشت.
دوستان، ما به دنیا نیامدهایم که فقط غذا بخوریم، که فقط خانه و ماشینی بخریم و در آن زندگی کنیم! ما به دنیا آمدهایم که پیشرفت کنیم؛ به دنیا آمدهایم که حرکت کنیم، به دنیا آمدهایم که خلق کنیم… .
سعی کنید در زندگیتان قبل از اینکه شرایط آنقدر سخت شود که مجبور به تغییر کردن شوید، خودتان زودتر تصمیم به تغییر و پیشرفت بگیرید؛ چون اگر این کار را کنید، واقعاً در زندگیتان پیشرفت کرده و موفقیتهای زیادی کسب خواهید کرد.
باید سعی کنیم در چارچوب آموزههای قرآن، طوری زندگی کنیم که موقع مرگمان حسرت چیزی را نخوریم و به خدا نگوییم که «خدایا یک ساعت دیگر… یک روز دیگر… یک ماه دیگر و… به من فرصت بده تا بتوانم به شکلی قشنگتر و آنطور که دوست دارم زندگی کنم».
دوست دارم به این صحبتها بهخوبی فکر کنید؛ دوست دارم به این سؤال طلایی فکر کنید که چه زمانی باید تغییر کنیم؟ موقعی که شرایط سخت شده یا موقعی که همه چیز خوب است؟
به نظر من موقعی که همه چیز خوب است باید تغییر را آغاز کرد نه موقعی که شرایط سخت شده است؛ چون اگر موقعی که همه چیز خوب است، تغییر کرده و روبهجلو حرکت کنیم، هیچوقت شرایط آنقدر سخت نمیشود که مجبور به تغییر شویم!
زمانی هم که من تغییر کردم شرایط خوب بود و مجبور به تغییر نبودم؛ اما خودم تصمیم گرفتم تغییر کرده و روبهجلو حرکت کنم قبل از اینکه شرایط سخت شود.
شاید حتی یک درصد مردم جهان هم اینطور فکر نکنند؛ اما دوست دارم من و شما جزء آن یک درصد باشیم، آن یک درصدی که پیشرو هستند و جهان را متحول میکنند؛ آن یک درصدی که تغییرات مثبت وسیعی را در تمام جهان ایجاد میکنند… .
دوست دارم شما هم جزء آن یک درصد باشید، چون دوست دارم با افرادی کار کنم که واقعاً مشتاق تغییر و پیشرفت هستند و از من بهعنوان فردی که به این دیدگاه اعتقاد دارد و از آن نتیجه گرفته است، الگوبرداری کرده و در زندگیشان به کار بگیرند تا نتیجۀ عالی آن را خودشان نیز تجربه کنند.
به فکر تغییر کردن باشید
دوستان به فکر تغییر باشید، هروقت دیدید اوضاع خوب است، گول شرایط بهظاهر خوب را نخورید؛ آن شرایط خوب یک تله است تا شما را متوقف و مشغول کند!
حتماً مثال قورباغه را شنیدهاید: «اگر قورباغه را در ظرفی از آب داغ بیندازید، بلافاصله بیرون پریده و فرار میکند؛ اما اگر قورباغه را در ظرف آبی با دمای معمولی گذاشته و ظرف را روی حرارت ملایم قرار دهید، آن قورباغه متوجه تغییر آهستۀ دمای آب نمیشود و کمکم آب آنقدر داغ میشود که قورباغه میمیرد».
یادتان باشد اوضاع خیلی عالی، یک تله است؛ تلهای که باعث میشود تغییر نکنید، تلهای که باعث میشود به فکر پیشرفت نباشید و حرکت روبهجلو نداشته باشید.
هروقت دیدید اوضاع خوب است، متوقف نشوید؛ با خودتان بگویید چطور میشود از این بهتر شد؟ چطور میشود به موفقیتهای بیشتری رسید؟ چطور میشود به شرایط زیباتر و قشنگتر رسید؟ چطور میشود شغلم از این پولسازتر شود؟
مطمئن باشید راهحلهای بهتری وجود دارد؛ سعی کنید همیشه نگاهتان روبهجلو باشد؛ هرگز متوقف نشوید؛ هر روز به فکر پیشرفت باشید؛ هر روز این سؤال طلایی را از خودتان بپرسید: «چطور میشود از این بهتر شد؟».
لطفاً به وضعی که در آن هستید قانع نباشید؛ اجازه ندهید این شرایطی که در آن هستید، شما را از موفقیتهای بیشتر دور کند!
مثال قورباغه را به یاد داشته باشید که بدن آن، بد شدن آهستۀ شرایط را متوجه نمیشود و نمیفهمد که آن دمای آب در حال ضرر رساندن به بدنش است… .
سعی کنید در دستۀ چهارم قرار بگیرید
افراد بسیار زیادی در دسته اول و دوم قرار دارند؛ به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم این مطلب را بنویسم تا کمکی کرده باشم که در دستۀ چهارم قرار بگیرید و همواره با تلاش و حرکت، موفقیتهای بیشتری را به دست بیاورید.
خودتان تصمیم به تغییر کردن بگیرید و پیشرفت کنید؛ قبل از اینکه شرایط آنقدر سخت شود که مجبور به تغییر شوید!
موفقیتهایی که در زندگیام کسب کردهام گواه بر صحت این قانون است؛ من تغییر کردم چون دوست داشتم در دریا شنا کنم نه در برکه!
شما هم سعی کنید همیشه به دنبال تغییر و بهبود باشید و دائماً زمین بازیتان را بزرگتر کنید؛ اگر دیدید شرایطتان خوب و راضیکننده است، گول آن شرایط بهظاهر خوب را نخورید و متوقف نشوید.
لطفاً در قسمت نظرات و دیدگاههای همین پست بنویسید که، چه زمانهایی در زندگیتان بوده است که تغییر کردید، پیشرفت کردید و درنهایت موفق شدید و چه زمانهایی بوده است که تغییری نکردید و این تغییر نکردن و این حرکت نکردن، باعث شده که خیلی از نعمتها را از دست بدهید… .
خواهشمندم حتماً دربارۀ این موضوع در ابعاد مختلفی مانند کسبوکار، سلامتی، روابط و… صحبت کنید؛ دوست دارم مثالهایی واقعی از خودتان بنویسید نه از دیگران… .
لطفاً فقط از شخص خودتان بنویسید، که چه مواقعی بوده است که احساس کردهاید باید تغییر کنید، احساس کردهاید که باید رفتارتان را تغییر دهید، دوستانتان را تغییر دهید، شغلتان را تغییر دهید و پیشبینی میکردید که این تغییر به شما در آینده کمک میکند، بنابراین تغییر کردید و این تغییر کمک بسیار زیادی به شما کرده است و چه مواقعی بوده است آن تغییر را در وجودتان ایجاد نکردید تا زمانی که جهان شما را با سختیها و بدبختیها، مجبور به تغییر کرده است؟
مثل افراد زیادی که در روابط عاطفیشان به مشکل برخوردهاند، اما برای رفع آن، روند رابطۀ عاطفیشان و افکار و باورهای خود را بررسی نمیکنند؛ آنها دربارۀ رابطه و رفتارشان تجدیدنظر نمیکنند و تصمیم به تغییر نمیگیرند؛ تا زمانی که به بدترین شکل ممکن شکستی تلخ میخورند؛ بهطوریکه افسرده و ناامید میشوند و بعد از مدتها گوشهگیر شدن، بالاخره تصمیم میگیرند که تغییر کرده و حرکتی به خودشان بدهند!
جمعبندی نهایی
این مطلب را تهیه کردم تا دربارۀ این موضوع صحبت کنیم که تغییر کردن یک الزام است، نه یک انتخاب!
باتوجهبه مطالبی که در این پست مطرح شد، لطفاً از همین امروز به دنبال تغییر و بهبود وضعیت زندگیتان باشید و هر زمانی که احساس کردید باید تغییر کنید، تغییر کنید و حتی زمانی که شرایط عالی بود، بازهم تغییر کرده و پیشرفت کنید و موفقیتهای بیشتری کسب کنید؛ قبل از اینکه با هزار جور بدبختی و سختی که جهان برایتان ایجاد میکند، مجبور به تغییر شوید… .
یادتان باشد که اگر اکنون تغییر کرده و پیشرفت کنید، هیچوقت شرایط آنقدر سخت نخواهد شد که مجبور به تغییر کردن شوید!
بهترینها را برایتان آرزومندم؛ انشاءالله هرکجا که هستید، شاد، پیروز، موفق و ثروتمند باشید.
دوستدار شما،
سید محمد موسوی
دانلود فایل کتابچه الکترونیکی این مقاله (PDF)
حجم این فایل: 1 مگابایت (بسیار کوچک)
سلامت این فایل تایید شده است.
برای دانلود این فایل روی دکمه زیر کلیک کنید:
جدیدترین دیدگاهها
خیلی خوب عالی
من انگار هر چهار تا مرحله تغییر رو در خودم دارم ، مرحله چهارم رو عشقه