دلیل بدشانس بودن افراد چیست؟
همه ما روزانه اتفاقات و شرایط مختلفی را تجربه میکنیم که بعضی از آنها خوب و خوشایند و بعضی از آنها بد و ناخوشایند هستند. اما نسبت تجربۀ این شرایط و اتفاقات در افراد مختلف، متفاوت و متغیر است. مثلاً بعضی از افراد بیشتر اوقات اتفاقات عالی و شگفتانگیز را تجربه میکنند و همواره از زندگیشان لذت میبرند که از نظر دیگران افرادی بسیار خوششانس و خوشبخت هستند. برخی دیگر در کنار اتفاقات خوب، بیشتر اتفاقات و شرایط بد و ناخوشایند را تجربه میکنند؛ این افراد برعکس دستۀ قبلی، بسیار بدشانس و بدبخت شناخته میشوند و هرکجا که میروند چیزهای ناخواسته و ناخوشایند مختلفی را تجربه میکنند.
در این مقاله میخواهم به این موضوع بپردازم که دلیلِ اینکه بسیاری از افراد همیشه بدشانس هستند و از وضع زندگیشان ناراضیاند چیست و چگونه میتوان از این وضعیت خلاص شد.
چرا بعضی از افراد بدشانس هستند؟
در ابتدا بیاید موضوع شانس را بررسی کنیم و ببینیم که اصلاً چیزی به نام شانس وجود دارد یا نه؟! اگر وجود دارد چگونه میتوان به فردی خوششانس تبدیل شد که همیشه بهترین اتفاقات و شرایط را تجربه کند و به بهترین سودها برسد؟!
ببینید دوستان، شانس به آن معنی که اکثر مردم فکر میکنند، درست نیست و حقیقت ندارد!
همانطور که در تصویر بالا میبینید در فرهنگهای مختلف، اجسام مختلفی مانند گربه شانس، برگ شبدر و… را باعث خوششانسی میدانند که این خرافهای بیش نیست.
من قبلاً در مقاله آشنایی با قانون جذب، بهصورت کامل توضیح دادم که همه چیز در این جهان شکلی از انرژی است و هر فرد، در هر لحظه در حال ارسال یک فرکانس مشخص به جهان هستی است. حالا فرکانس یعنی چه؟
فرکانس هم یک نوع انرژی است که از طریق باورها و افکاری که هر فرد در ذهن خود دارد، تولید میشود و همواره در حال حرکت و تکرار میباشد؛ این انرژی در زمان بیداری فرد بدون وقفه به جهان هستی ارسال میشود و جهان طبق قانونِ جذب، بر اساسِ فرکانس دریافتی، اتفاقات و شرایط همجنس با آن فرکانس را برای فرد ایجاد میکند و اگر آن شرایط قبلاً در زندگی فرد ایجاد شده باشد، آن را گسترش میدهد.
این یعنی اینکه اگر فرد کانون توجه خود را روی چیزهای مثبتی قرار داده باشد، مثل زیباییهای زندگی، سلامتی، وجود پول و ثروت، موفقیتها و…، فرکانسی که از طریق او به جهان هستی میتابد، از نوع مثبت بوده و جهان نیز، اتفاقات، شرایط و موقعیتهای مثبت را به او بازتاب میکند؛ مانند تابش نور لامپ به آینه! مثلاً اگر نور لامپ سبزرنگ باشد، آینه هم نور سبزرنگ را بازتاب میکند.
اما برعکس اگر فرد کانون توجه خود را روی چیزهای منفی قرار داده باشد، مثل اتفاقات بد و ناگواری که در دنیا رخ میدهد، بیماریها، فقر و نبود پول و ثروت، شکستها و…، فرکانسی که از طریق او به جهان هستی ارسال میشود، از نوع منفی بوده و جهان هم بر اساسِ فرکانس دریافتی، اتفاقات و شرایط بد و ناخوشایند را در زندگی او گسترش میدهد.
چه چیزی باعث ایجاد این شرایط زندگی میشود؟
در حقیقت این خودِ ما هستیم که لحظه به لحظۀ زندگیمان را با باورها و افکاری که داریم، خلق میکنیم؛ یعنی خودمان با فرکانسی که هر لحظه داریم، انتخابکننده جنسِ شرایط و خالق زندگیمان هستیم.
پس طبق این حقیقت، موضوع شانس به آن معنی که مردم آن را شانس میدانند، نقض میشود؛ در واقع شانس همان اتفاقات، موقعیتها و شرایطی است که در زندگی تجربه میکنیم؛ اگر اتفاقات و شرایط خوب را تجربه کنیم، مردم ما را خوششانس میدانند و بلعکس اگر موقعیتها و شرایط بدی را تجربه کنیم، مردم ما را بدشانس میدانند.
حال باتوجهبه اینکه خودمان سازندۀ اتفاقات و شرایط زندگیمان هستیم و شانس مجموعه شرایطی است که در زندگی تجربه میکنیم؛ به این حقیقت میرسیم که شانس را خودمان میسازیم و خودمان انتخاب میکنیم که خوششانس باشیم یا بدشانس!
چگونه خودمان باعث میشویم که بدشانس باشیم؟
همانطور که متوجه شدید، شانس بر اساس قانون جذب ایجاد میشود؛ حالا جالب است بدانید که قانون جذب یک سری خطقرمزها دارد که قبلاً در مقاله آشنایی با قانون جذب، دربارۀ آن صحبت کردم؛ یکی از مهمترین خطقرمزهای این قانون این است که:
هرگز نباید دربارۀ بلاهایی که سرتان آمده صحبت کنید
این خط قرمز مهم میگوید که شما نباید دربارۀ اتفاقات بد، شرایط ناخوشایند و بلاهایی که سرتان آمده است با دیگران صحبت کنید!
بله درست است، این کار برای افراد بسیار زیادی سخت است و چون به این کار عادت کردهاند، هر وقت چیزی بدی تجربه میکنند، در جمع دوستان یا خانواده خود دربارۀ آن بلاها و اتفاقات بد صحبت میکنند و با این کار جلب محبت و دلسوزی میکنند.
ازآنجاکه دوست داریم دیگران با ما احساس همدردی و دلسوزی داشته باشند، کمکم ناخودآگاهمان به اینکه بلایی سرمان بیاید و بیایم دربارۀ آن با دیگران صحبت کنیم و آنها با ما همدردی کرده و برایمان دلسوزی کنند، علاقهمند شد!
قبلاً گفتهام که به هر چیزی توجه کنیم، جهان ریشه و اساس آن را در زندگیمان ایجاد و گسترش میدهد و فهمیدیم که «توجه کردن» شکلهای مختلفی دارد و میتواند به چند صورت دیداری، شنیداری، گفتاری، نوشتن دربارۀ چیزی و یا تصور کردن باشد.
ازآنجاکه گفتار یکی از شکلهای توجه کردن است و باعث ایجاد افکار میشود و همچنین یکی از شیوههای قدرتمند درخواست خواسته است؛ صحبتکردن در مورد ناخواستهها، به شکلهای مختلف باعث جذب اتفاقات، موقعیتها و شرایط بد و ناخواستۀ بیشتری در زندگی میشود.
به همین دلیل است که این یک خط قرمز در قوانین جهان است که بخواهید دربارۀ اتفاقات و تجربیات بد یا ناخوشایند زندگیتان با دیگران صحبت کنید. فرقی نمیکند، اگر هر فردی این کار را انجام دهد، اتفاقات، شرایط و موقعیتهای بدتر و بیشتری را جذب میکند.
بدشانس بودن، نتیجۀ رعایت نکردن این خطقرمز
فردی را درنظر بگیرید که تصمیم میگیرد برای تفریح به ساحل برود، وقتی به ساحل میرسد، بعد از مدتی هوا طوفانی شده و مجبور میشود به خانه برگردد؛ فردای آن روز دوستش را میبیند و میگوید: «میبینی من چقدر بدشانس هستم؟ همیشه هوا آفتابی بود، دیروز فرصت شد به ساحل برم، همان روزم هوا طوفانی شد، اینم از شانس ما… ».
همان فرد چند روز بعد خودروی خود را جایی پارک میکند و برای انجام کارهایش به ساختمانی که دور از خودرو است مراجعه میکند؛ زمانی که بازمیگردد، میبیند شیشۀ خودرو را شکستهاند و کیف پول او را دزدیدهاند؛ به خانه بازمیگردد و آن را برای خانوادۀ خود تعریف میکند؛ با ادامۀ این روند، او وارد یک حلقۀ ادامهدار از بدشانسی میشود که خارجشدن از آن کار آسانی نیست.
خودم قبلاً این در وجودم بود که بخواهم دربارۀ اتفاقات ناخوشایند با دیگران صحبت کنم و نتایج این کار اشتباه را در زندگیام دیدم؛ اما زمانی که قوانین جهان هستی را درک کردم و این خطقرمزها را فهمیدم، این کار را از زندگیام حذف کردم و بهجای آن سعی کردم دربارۀ اتفاقات و شرایط خوب و خوشایند صحبت کنم؛ نتیجۀ این تغییر فوق العاده و بهوضوح در زندگیام قابلمشاهده بود!
شما هم قطعاً افرادی را دیدهاید که وقتی در جمعی قرار میگیرند، شروع میکنند به صحبتکردن دربارۀ تجربیات ناخوشایندی که داشتهاند و جالب اینکه هیچوقت هم اتفاقات ناخوشایند زندگیشان تمام نمیشود. آنها همیشه بهانههای مختلفی برای چنین صحبتهایی دارند؛ دلیلش هم این است که فرد بدون اینکه خودش بداند، در ناخودآگاه خود جلب دلسوزی و همدردی دیگران را دوست دارد و بهخاطر صحبت دربارۀ این موارد، همواره اتفاقات ناخواسته و ناخوشایند بیشتری را جذب و تجربه میکند. به همین خاطر است که این افراد را بدشانس میدانیم.
کافی است این خط قرمز را رعایت کنید و اگر اتفاق ناخوشایندی را در زندگیتان تجربه کردید، حتی با خداوند هم دربارۀ آن درد و دل نکنید؛ با این کار از ورود به یک حلقۀ بینهایت از اتفاقات ناخواسته، جلوگیری میکنید.
فرد باور دارد که بدشانس است
میتوان گفت باورها قدرتمندترین فرکانسها را تولید میکنند، اگر بخواهیم فرکانسِ حاصل از افکار را با فرکانسِ حاصل از باورها مقایسه کنیم، مانند این است که بخواهیم نور یک لامپ کوچک را با نور یک پروژکتور مقایسه کنیم!
باورها اینقدر اثرگذار هستند که همیشه میگویم تمام زندگی هر فرد نتیجۀ باورهایش است.
حالا اگر شخصی باورش این باشد که فردی بدشانس است، او دائماً در حال ارسال فرکانسی به جهان هستی است که باعث گسترش بدشانسی در زندگیاش میشود. یعنی اتفاقات، موقعیتها و شرایط ناخواسته و ناخوشایند بیشتری در زندگیاش رخ میدهد.
اگر باور شما این است که «همیشه خوششانس نیستیم، گاهی بدشانسی هم میاورم» یا «آدم بدشانسی هستم» یا «شانس با من یار نیست» و…؛ ضروری است روی باورهایتان کار کنید. چون همانطور که در این مقاله متوجه شدید، هیچ چیزی به نام شانس به آن معنی که مردم فکر میکنند، وجود ندارد؛ شما میتوانید همیشه خوششانس باشید، چون شما خودتان، شانستان را میسازید.
این باورها مخرب و تضعیفکننده هستند؛ هرگز اجازه ندهید قدرت خلق زندگیتان با این باورها، به بیرون از خودتان واگذار شود. اگر روی باورهایتان کار کنید و این باورهای مخرب و تضعیفکننده را به باورهای مثبت و قدرتمند کننده تبدیل کنید، آنگاه چنان شرایط زندگیتان تغییر کرده و بهتر خواهد شد که خودتان مبهوت میمانید.
در کتاب رؤیاهایی از جنس الماس که قبلاً در سایت منتشر شده، میتوانید این مهارت را بهتر و عمیقتر یاد بگیرید.
جمعبندی نهایی
به طور خلاصه، دو دلیل وجود دارد که برخی از افراد بدشانس هستند:
- خط قرمز قوانین جهان را رعایت نمیکنند و همواره دربارۀ اتفاقات و شرایط ناخوشایند زندگیشان با دیگران صحبت میکنند و دائماً بدشانسی بیشتری را جذب میکنند.
- فرد باور دارد که بدشانس است و چون چنین باوری دارد، بهخاطر فرکانسهای منفی قدرتمندی که به جهان هستی ارسال میکند، همواره بدشانسی بیشتری را در زندگیاش تجربه میکند.
لازم و ضروری است که این خط قرمز مهم را رعایت کنیم و اگر بلایی سرمان آمد، آن را برای دیگران تعریف نکنیم؛ سعی کنیم کاملاً از نیاز به دلسوزی و همدردی دیگران دوری کنیم. بهتر است بهجای صحبت دربارۀ ناخواستهها، دربارۀ آنچه که میخواهیم صحبت کنیم. در گام بعدی باورهایمان را به باورهای مثبت و قدرتمند کننده تغییر دهیم تا زندگیمان به سمت خیر و خوبیها تغییر کند.
امیدوارم که این مقاله برایتان مفید واقع شده باشد و واقعاً به نکات آن عمل کنید؛ همیشه میگویم چیزی در تئوری وجود ندارد، عمل کردن است که نتیجه میآفریند. منتظر نتایج مثبت شما از طریق عمل به این موارد مهم هستیم! لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را از طریق بخش دیدگاههای مقاله مطرح کنید تا همگی از آن بهرهمند شویم.
دوستدار شما،
سید محمد موسوی
دانلود فایل کتابچه الکترونیکی این مقاله (PDF)
حجم این فایل: 1 مگابایت (بسیار کوچک)
سلامت این فایل تایید شده است.
برای دانلود این فایل روی دکمه زیر کلیک کنید:
دیدگاهتان را اینجا ثبت کنید
خوشحال میشویم که دیدگاهتان را دربارۀ این مطالب برای ما بنویسید؛ البته پیشنهاد میکنیم قبل از ارسال دیدگاه، قوانین ارسال دیدگاه را نیز مطالعه کنید.